نفوذ در «بوروکراسی» حاکمیتها و نابودسازی «تولیدگران داخلی»/استاد رحیم پور ازغدی
در بسیاری کشورهای جهان، در صد سال اخیر، بسیاری شرکتهای مستقل و کمپانیهای تولید داخلی را از طریق نفوذ در بوروکراسی اقتصادی بلکه حاکمیت آن کشورها و در سایه ارتباطهای علنی و مخفی و حمایتها و ضدّحمایتها از بیرون، نابود کردند و حتی با کمک سرمایههای داخلی همان کشور، به مدد بوروکراسی یا نظام بانکی و بعضی مدیران تصمیمگیر همان کشور، رقبای داخلی خود را به خاک سیاه نشاندند. در برخی دستگاههای حاکمیتی، آدم دارند و جدول محرم و نامحرم برای خود تهیه کردهاند، تقسیمکار میکنند که کدام شرکت در کدام کشور چه محصولی را با چه شرایطی و چهقدر تولید کند یا نکند و در غیر این صورت باید نابود شود، بازارهای داخلی باید زیر سایه آنان کار کند وگرنه باید ورشکست یا حتی توقیف و منحل شوند. پروندهسازی میکنند و حتی از طریق دادگاههای آن کشورها، از طریق ادارات حاکمیتی همان کشورها و اگر نشد علناً از طریق قوانین بینالملل وارد عمل میشوند. اینها واقعیت دارد و توهم توطئه نیست.
از سوی دیگر نیز نمیخواهم مبالغه کنم که گویی همه جهان و بازارها مطلقاً در کنترل اینهاست! چنین نیست و این نوع مبالغهها هم خطرناک و غیرواقعبینانه و داییجان ناپلئونی و مأیوسکننده است. اگر تا این حدّ، قوی بودند در این 35 سال از انقلاب اسلامی، در ایران و در منطقه و بخشهایی مهم از جهان، پیاپی از ما شکست نمیخوردند؛ پس نه باید مرعوب شد و نه میتوان سادهلوحی کرد. اجمالاً بدانیم که اگر چنین تشکیلات و تمرکز و سازمانی نبود، نمیتوانستند بخشی از برنامه ملتهای مقاوم را مختل کنند و به ایشان صدمه بزنند.
بنابراین به مدیران داخلی همواره باید توصیه کرد که مراقب برخی «نظریات توسعه» باشید که چشمانداز و پایان هر یک چیست؟ و اساساً چه مقدار واقعبینانه است؟ و کدام خدمت به کشور و کدام خیانت است؟ برای تبیین بطلان پیشفرض کسانی که گمان میکنند کلید توسعه کشور در دست غرب است، کافی است توجه شود که سرمایههای غربی هرگز نگران حلّ مشکلات اقتصاد سایر کشورها نیستند و در پروژه شما عمل نمیکنند بلکه شما را در پروژه خود بهکار میگیرند، هرجا رفتند شرکتهای محلی و مؤسسات تولید ملی آن کشورها را بهتدریج، نابود یا تصاحب کردند یا چنان مضیقه آفریدند که خود آنان، اعلام انحلال و تعطیل کنند. شرکتهایی را هم که سودآور باشند، میخرند و یا جذب و هضم میکنند ولی به عنوان یک رقیب در یک فعالیت سالم، آنان را به رسمیت نمیشناسند. نمونههای بسیاری در آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و در دهههای اخیر در شرق اروپا پس از فروپاشی بلوک شرق وجود دارد که چهگونه کمپانیهای غربی، بسیار حسابشده، وارد کشورها شدند، تبلیغات کردند، استثمار کردند، کمی هم خدمات پوششی دادند ولی اساساً مبنای تشکیل و سرمایهگذاری این شرکتها، سودآوری به هر قیمت بوده است و اگر به کشور دیگری میآیند برای "استفاده کردن" است نه برای "فایده رساندن"!