تفاوت دفاع از اسلام قبل و بعد از انقلاب
در زمان طاغوت، از راه سخنرانی، یا نوشتن مقاله و کتاب، می شد از اسلام سخن گفت، و از تعالیم و احکام اسلام (بعنوان تعالیم واحکامی که سعادت دنیاوآخرت انسان ها را و جامعه ها را تامین میکند، و ظلم و فقر و ستم و تبعیض و اختناق وسقوط را از بین می برد، و به انسان شخصیت وکرامت می بخشد، وفرصت رشد متعالی به او می دهد) دفاع کرد، زیرا قدرت در دست طاغوتِ دست نشانده و جاهل بود، که نه تنها از دین، از ملیت هم تصوری درست و اصیل و تاریخی نداشت؛ و جز ذلت در برابر اجانب، و بلعیدن ثروت ثروت ملی وملت؛ دارای هدف مشخصی نبود، وفاقد هر گونه لیاقت وکفایت، برای حفظ ایران و مفاخر ایران بود، تا چه رسد به حفظ اسلام ومفاخر اسلامی ایران، که مفاخر عمده ایران، از اسلام و ایران بعد از اسلام است.
گذشته از اینها، طاغوت ساقط شده، وزرا واطرافیانی داشت لامذهب، ارزش ناشناس، فجور گستر، خائن، مزدور، وطن فروش و فاقد هر گونه شرف و شخصیت... که هدفشان خدمت به بیگانه و زیانرسانی به ایران و اسلام و مقدسات اسلام بود.
اما امروز که در عمل-اگر چه بصورت ظاهر- قدرت در دست دینداران ومدعیان دینداری وعمل به احکام دین است، و قاعدتا باید، قرآن کریم، قانون اساسی و ملاک بی گفتگوی عملکرد ها، در جامعه و سیاست و حکومت و عدالت ومعیشت باشد، دفاع لفظی و مقاله ای وشعاری وخطابه ای از دین، ارزشی چندان نمیتواند داشت، و ایراد سخنرانی های مکرر، انشایی(و بدور از واقعیت زندگی انسان بی پناه ایرانی...) بیفایده است، و سنگ بنایی نتواند بود. و تفسیر متعالی دادن، از نامتعالی ها، کار گشایی نخواهد کرد...!
کتاب منهای فقر. صفحه 17و 18 (برگرفته از کتاب الحیات علامه حکیمی)